سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ایمان و دانش، برادران همزادند و دو رفیق اند که از هم جدا نمی شوند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :12
کل بازدید :66974
تعداد کل یاداشته ها : 110
103/2/29
9:5 ص

حرف اول- شنبه شب اولین شب احیای ما بود. دخترم هم احیا گرفته بود . یعنی من نذاشتم بخوابه ها. گفتم باید از برکات شب قدر بهره ببره . اما  خواستم دعای جوشن کبیر بخونم دلارام گیر داده بود که کتاب دعای مرا از دستم بگیره. حالا هی من کتاب را ازش دور می کنم اونم هی سینه خیز میومد که ازم بگیره . دیدم فایده نداره فرار کردن. کناب دعا را جلویش گرفتم و گفتم :«دخترم. بگو الغوث الغوث» دلارام ولی کتاب را گرفت و گذاشت توی دهانش و مشغول خوردن شدپوزخند

خلاصه نتونستیم همه دعای جوشن کبیر را بخونیم که. یک بار من بغلش می کردم که بهانه گیری نکنه ، یک بار هم مادرش. آخرش با هزار زحمت خوابوندیمش و فرازهای آخر دعای جوشن کبیر را خوندیم و قران سر گرفتیم. یک قران کوچک هم بالای سر دلارام گذاشتم که از امشب بهره ببره .ایشالله به برکت همین قرآن عاقبت بخیر بشه دخترم.

حرف دوم- از شیرین کاری های جدید دلارام بگم . اینکه می تونه از حالت خوابیده روی شکم خودش را به حالت نیمه نشسته در بیاره . یعنی یک پهلو می نشینه . داره تمرین می کنه خودش بتونه بنشینه . وقتی هم کمک می کنیم که بنشینه دیگه زیاد به کمک نیاز نداره که تعادل خودش را حفظ کنه . کمرش را هم نسبتا صاف نگه میداره.

از غذایش بگم روزی اقلا دو وعده کمک غذایی می خوره . یکی هریره بادام و دیگری سوپ گوشت . البته به صورت میکس شده . یعنی تا شکمش سیر سیر نشده نمی خوابه که. مرتب بهانه میگیره و گریه میکنه . گاهی بی دلیل یک ساعت گریه م یکنه و اعصاب همه را بهم میریزه .بدبختی اینکه نمی تونه بگه چشه . فقط گریه م یکنه . فکر کنم گوشش درد می کنه چون مرتب گوشش را می کشه . شنبه ببریمش دکتر چک کنه .

حرف سوم- امروز صبح قرقی را بردمش سرویس دوره ای. صبح زود که از جلوی نمایندگی رد می شدم دیدم خلوته . دیگه نرفتم شعبه . تا ساعت 8 که درب نمایندگی بسته بود. وقتی درب باز  شد کلی معطل شدیم که پذیرش بشیم. بعد ماشین را بردند داخل و روغت و فیلترش را عوض کردند. بعد باید منتظر می بودم که باطری ساز بیاد ریموت قفل ماشینم را چک کنه. دقیقا 2 ساعت معطل بودم تا اومدند سر وقت ماشین من .انقدر باطری سازه لفتش داد که من رفتم به رئیس شکایت کردم. خلاصه وقتی ریموت ماشینم درست شد و رفتم دنبال کارهای ترخیص فهمیدم صافی بنزین مرا عوض نکردند. خوب شد من برگه را خوندم. وگرنه کلاه سرم می ذاشتند .

خلاصه به سرویس کار گفتم صافی را عوض کنه. گفت وقت نمی کنه . برو فردا بیا. رفتم به رئیسش اعتراض کردم. که اون اومد ازش خواست کار منو راه بندازه. یعنی تا زور بالای سر اینها نباشه کار برای آدم نمی کنند که. کلا از این نمایندگی خوشم نیومد. دیگه برای سرویسهای آینده به این نمایندگی نمیام. در کل گارانتی های خودروهای داخلی مزخرف هستنش. چه گارانتی ای. دوبله سوبله قیمت اجناسشون را ازم ا می گیرند و منت م یذارند که کارمزد نمی گیریم. گارانتی ماشینم که تموم شد این ماشین را می فروشم و یک ماشین نوی دیگه می خرم.


94/4/16::: 11:20 ع
نظر()