سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس به جستجوی دانش برخیزد، فرشتگان بر وی سایه اندازند و در معیشتش برکت حاصل می شود و از روزی او کم نمی گردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :3
کل بازدید :66784
تعداد کل یاداشته ها : 110
103/2/11
1:50 ص

حرف اول- امروز جناب مدیر اومد از شعبه دیدن کرد . جناب مدیر با من رابطه خوبی داره . بنابراین به گرمی با هم سلام و علیک کردیم. موقع خداحافظی یک جلمه از دهان من دراومد و گفتم :«پیشاپیش عید را تبریک میگم.» این شد سوژه بچه ها. وقتی جناب مدیر رفت بچه ها دیگه دست گرفتند : فلانی پیشاپیش پست جدید را بهم تبریک میگیم ، پیشاپیش خسته نباشی ، پیشاپیش خداحافظ. روح اله که به شوخی می گفت : تو خجالت نمی کشی توی ایام فاطمیه تبریک عید میگی؟ ای بابا. اینها هم منتظر یک سوژه هستنا.

در مورد پست گفتم راستش اصلا زده شدم نسبت به ارتقا . از بس پست جدید جور شد و به من هیچی نگفتند . خیلی از همکاران پست گرفتند . حتی کم سابقه تر از من . ولی هنوز چیزی به من ابلاغ نشده . امیدم به اواسط سال آینده است که دو سال من توی این شعبه تموم میشه . اون وقته که باید تعیین تکلیف بشم. اینکه پست بهم بدند یا منو برگردونن مدیریت. از این طرف این رئیسمون مرتب حالگیری می کنه. نمره ارزشیابی منو کم گرفته . می ترسم باعث بشه من نتونم پست بگیرم. گریه‌آور

حرف دوم - دیروز یک مشتری اومد که میخواست اوراق مشارکت  خودشون باز خرید کنه . چند روز بیشتر تا سررسیدش نمونده بود. بهش گفتم اوراق را باخرید نکنه چون برگشت سود داره . گفت چقدر برگشت سود داره ؟ منم نمی دونم چرا اشتباه دیدم به جای 50 هزار تومن بهش گفتم 5 هزار تومن وااااای اوراق را باخرید کردم و پولش را بهش دادم. اونم رفت و چند دقیقه بعد برگشت و گفت فلانی. کم مدادی؟ گفتم نه. یک بار دیگه حساب کردم دیدم بهش درست پول دادم. یعنی همون مبلغی که سیستم سند زده بود . خلاصه دوباره رفت و چند دقیقه دیگه برگشت و گفت باید 21 میلیون ریال میدادی. 50 هزار تومن کم دادی. یک نگاه دقیق کردم دیدم ای وای اشتباه از من بوده. 50 هزار تومن کسر میشد نه 5 هزار تومن.

خلاصه بهش گفتم دیگه قابل بازگشت نیست. اونم می گفت اگه بهم می گفتی 50 هزار تومن برگشت سود داره  من باخریدش نمی کردم. گفتم دیگ هشده و نمیشه برش گرداند. خلاصه مشتری رفت اما این وجدان بیدار شیرفرهاد اومد سراغم که فلانی تو اشتباه کردی باید از جیب هم شده بدی و گرنه اگه طرف راضی نباشه کارت اون دنیا سخت میشه . از طرف دیگر وسوسه کیوون اومد سراغم و گفت به من چیه. سیستم برگشت پذیر باید بود که نیست . گناه من چیه .

خلاصه یک کم فکر کردم و بین وجدان بیدار شیرفرهاد و وسوسه کیوون یک راه چاره وسط پیدا کردم . اینکه از جیب خودم این خسارت را جبران نکنم. بلکه از پول حرامی ها بذارم و بدم به مشتری. شوخی زنگ زدم به مشتری و گفتم فلانی بیا پولت را بدم. اونم چند دقیقه بعد خیلی خوشحال اومد بالای سر من . منم بهش گفتم فلانی! من اشتباه راهنماییت کردم. سیستم هم برنمی گردونه . اشتباه از من بوده و اگه راضی نیستی از جیب بدم. اونم گفت نه نمی خوام تو از جیب بدی. اگه بانک از جیبش میده بده . گفتم نه بانک فقط میگیره شوخیخلاصه قبول نکرد و رفت .

حرف من سر اینه که خداراشکر ما وجدانمون هنوز بیداره . طرف میلیارد میلیار پول بالا میکشه اما شب راحت سرش را روی منکا میذاره . اون وقت من به خاطر 50 هزار تومن فکرم مشغول بود . البته ما هم معلوم نیست وقتی روی ثروتهای کلان بنشینیم وجدانمون بیدار بمونه . شایدم بدتر از اینا بشیم. اگه قراره وجدانمون را از دست بدیم همون بهتر که به جایی نرسیم.


94/12/11::: 9:59 ع
نظر()