سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با کسی که به او می آموزید و نیز کسی که از او فرا می گیرید، نرمی کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :2
کل بازدید :67580
تعداد کل یاداشته ها : 110
103/8/26
3:57 ص

پیشگفتار- خب شبهای قدر هم تموم شد و افتادیم توی سرازیری ماه رمضان . امیدوارم توی این شبهای عزیز بهره کافی برده باشید و توشه کافی برای یک سال آینده جمع آوری کرده باشید .

حرف اول- خب از شبهای قدر خودمون بگم که شب 21 ام خواستم صد رکعت نماز بخونم که انصافا وقت کم اوردم و حدود 30 رکعت بیشتر نتونستم بخونم. شب 23 ام خواستم هزار مرتبه سوره قدر بخوانم که 300 تا بیشتر نتونستم بخونم. من موندم این اعمالی که توی مفاتیح نوشته را چه کسی می تونه کامل ادا کنه . والله ما از بعد افطار شروع کردیم و نتونستیم این دو شب همه اعمال را انجام بدیم.

ولی شب  21 ام یه چیزجالب داشت . اونم اینکه تا موقع قرآن سر گرفتن ، دلارام خواب بود . همین که آخرین فراز قرآن سر گرفتن رسید یعنی همون فراز "باالحجه" دلاران بیدار شد. مجبور شدم بغلش بگیرم. ولی دو تایی با هم قران سر گرفتیم و اونم از برکات این شبهای قدر بهره مند شد . ایشالله سال دیگه انقدر بزرگ میشه که من بیدارش نگه میدارم تا اونم احیا کنه .

حرف دوم- ولی شب 23 ام یک کار واقعا ارزشمندی که کردم  این بود که رفتم از نگهبان مجتمع حلالیت گرفتم. چند ماه پیش اگه یادتون باشه باهاش بحثم شد و حتی کار به درگیری فیزیکی کشیده شد . تا حالا هم با هم قهر بودیم. من حس کردم وقتی یک نفر از آدم دلخور باشه فایده نداره هر چی احیا کنی و درخواست توبه کنی. گفتم دل یک نفر را به دست بیارم از 40 باز شب زنده داری بهتره. انصافا هم کار سختیه. اینکه غرورت را بشکنی و از یکی عذرخواهی کنی.اونم من که خیلی غرور دارم. ولی گفتم اون دنیا کارم گیر خواهد کرد. رفتم نگهباتی و گفتم فلانی اومدم ازت حلالیت بگیرم. اونم خیلی استقبال کرد و کلی خوشحال شد پیرمرد . حلالیت گرفتم و اومدم اعمال شب قدر را انجام دادم.

حرف سوم- از دلارام بگم که دیگه نشستن برای مدت طولانی برایش آسان شده . دور و اطرافش را متکا می گذاریم و یک ربع ساعتی با خودش و اسباب بازی هایش بازی می کنه و مشغوله . حرکتش از سینه خیز رفتن داره تبدیل میشه به چهار دست و پا رفتن . منتها هنوز چهار دست و پا نمیره. بلکه روی کف دست و نوک پتجه های پاهایش می ایسته و چند بار جلو و عقب می ره و یک دفعه خودش را پرت می کنه جلو . بعد دوباره پا میشه و همین حرکت را تکرار می کنه .

و اما یک عکس از دلارام بذارم که دل منو بدجور برده . گفته بودم که موقع نماز خوندن ما سرع خودشو به مهر ما میرسونه و مهر ما را برمیداره. امشب در این حین چادرنماز مادرش را سرش انداختیمو این عکس را گرفتیم.مثل فرشته ها شده توی این عکس:



94/4/19::: 11:31 ع
نظر()