[ و مردى از کارگزاران او کاخى شکوهمند بر افراخت امام فرمود : ] نقره‏ها سر برآورده خود را مى‏نمایاند ، این بنا توانگرى تو را رساند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :58
بازدید دیروز :25
کل بازدید :68099
تعداد کل یاداشته ها : 110
03/12/7
1:54 ص

حرف اول- دیروز خانمم دانشگاه کلاس داشت . منم سرکار بودم و نمی تونستم از دخترم مراقبت کنم. بنابراین از پدرم خواستم دلارام را ببره خونه خودشون . پدر و مادرم از خداحواسته اومدند خانمم را رسوندند دانشگاه و بچه را هم بردند خونه خودشون . بنابراین بعد از سرکار رفتم خونه پدرم. فکر می کردم دلارام در نبود پدر و مادرش بیقراری کنه. ولی همچین با پدر و مادرم من بازی می کرد انگار نه انگار دلتنگ ما شده باشه .

خلاصه بعداز ظهر خواستم بخوابم  دیدم دلارام مثل همیشه با خوابیدن مشکل داره. اصلا این دختر خیلی خودمختاره. اگه خوابش بیاد هیچکی نمی تونه از خوابش جلوگیری کنه و اگر بخواد نخوابه هیچکی نمی تونه بخوابوندش. ولی من خیلی خسته بودم و باید م یخوابیدم. مادرم هر چی تلاش کرد نتونست بخوابونه . حدس می زدم. این دلارام باید اول شیر مادرش را بخوره بعد بخوابه . بنده خدا پدرم بی خیال خواب شد و دو تایی دلارام را بازی دادند تا من بتونم بخوابم.

خلاصه من تونستم بخوابم و دو ساعت بعد وقتی بیدار شدم دیدم دلاارم به خواب ناز رفته . بالاخره پدر و مادرم با سعی و تلاش بسیار دلاارم را خوابونده بودند . منم آماده شدم دلارام را به تنهایی ببرم خونه خودمون. پدر و مادرم کلی از کنار دلارام بودن خوشحال شده بودند . الان تمام دلخوشی اونها همین نوه شون هستش. نوه خیلی شیرین میشه . حالا بذار به حرف بیفته . کلی دلشون براش قتج میره.

حرف دوم - امروز رفتیم آتلیه . برای اینکه عکسهایی که از دلاارم گرفته بودیم را انتخاب کنیم که کدومشون را روی بوم بزنیم و کدومشون را پاپ دیجیتال کنیم.  اینهمه عکس گرفته بودیم فقط 8 تا شون را کار کرده بودند . یعنی بهترین موقعیت ها را برگزیده بودند . یکیشون را برای بوم بزرگ زدیم و یکیش را دو تا بوم کوچکتر زدیم که بدیم به خانواده هامون . بقیه شون را هم دیجیتال زدیم. خلاصه قرار شد هفته دیگه بهمون نحویل بدن. عکسها را که گرفتیم توی وبلاگم می ذارم.به شرط آنکه چشم نزنید چون خیلی جیگر افتاده .

حرف سوم- امروز کلی از دست رئیس قبلیمون شاکی شدم. حامد که رفیقم بود فقط به خاطر اینکه بهش سور نداده بودم ، نمره ارزشیابی 6 ماهه اول سال را بهم 91 داد . یعنی 1 امتیاز کمتر از دفعه قبل. خب این نمره ارزشیابی برای ما خیلی مهمه. ارتقای شغلی بخشیش روی همین امتیازها می چرخه . خب یک امنیاز کمتر از دفعه قبل یعتی رضایت مسئول شعبه از من کمتر شده دیگه. این ممکنه تاثیر بد روی نظرمدیران بذاره. اما رئیسم می گفت اینها همه فرمالیته است. بخوان به یکی پست بدن اصلا به این امتیازها نگاه نمی کنند. راست هم می گفت. اکثرا روابط دخیله تا ضوابط. یعنی همه جا همینجوریه ها. ایشالله خیره.