خدا ایمان را واجب کرد براى پاکى از شرک ورزیدن ، و نماز را براى پرهیز از خود بزرگ دیدن ، و زکات را تا موجب رسیدن روزى شود ، و روزه را تا اخلاص آفریدگان آزموده گردد ، و حج را براى نزدیک شدن دینداران ، و جهاد را براى ارجمندى اسلام و مسلمانان ، و امر به معروف را براى اصلاح کار همگان ، و نهى از منکر را براى بازداشتن بیخردان ، و پیوند با خویشاوندان را به خاطر رشد و فراوان شدن شمار آنان ، و قصاص را تا خون ریخته نشود ، و برپا داشتن حد را تا آنچه حرام است بزرگ نماید ، و ترک میخوارگى را تا خرد برجاى ماند ، و دورى از دزدى را تا پاکدامنى از دست نشود ، و زنا را وانهادن تا نسب نیالاید ، و غلامبارگى را ترک کردن تا نژاد فراوان گردد ، و گواهى دادنها را بر حقوق واجب فرمود تا حقوق انکار شده استیفا شود ، و دروغ نگفتن را ، تا راستگویى حرمت یابد ، و سلام کردن را تا از ترس ایمنى آرد ، و امامت را تا نظام امت پایدار باشد ، و فرمانبردارى را تا امام در دیده‏ها بزرگ نماید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :72
بازدید دیروز :25
کل بازدید :68113
تعداد کل یاداشته ها : 110
03/12/7
1:59 ص

حرف اول-پنجشنبه بعد از 5 سال به این فکر افتادم که کمی به تیپ  و ظاهرم برسم. اینکه دلم بیاد رج کنم و یک دست اورکت و شلوار شیک برای خودم بگیرم. فکرش را بکن 5 سال دلم نیومده یک لباس گرم پاییزی برای خودم بگیرم. با همون کاپشن قدیمی می ساختم. ولی به این فکر افتادم چرا برای خودم خرج نکنم؟ همش برای زن و بچه خرج می کنم ولی اصلا به فکر خودم نیستم. دلاارم را گذاشتیم خونه پدرم و ب همسرم رفتیم یک دست اورکت و شلوار شیک و گرون برای خودم خریدم. البته همسرم هم از فرصت استفاده کرد و یک لباس شیک هم برای خودش خرید. بازم ازش عقب افتادم توی خرید کردن. شوخی

ولی خوبی این لباس این بود که فهمیدم شکم آوردم. آخه این لباس توی تن مانکن خیلی شیک بود. ولی به تن من یک کم بدفرم بود. اونم به خاطر آنکه شکمم میزد بیرون . وقتی رسیدیم خونه بعد از مدتها رفتن روی ترازو . همین جور دهانم باز موند وااااای93.3 کیلوگرم . این بیشترین وزنم هست در تمام عمرم . چی جوری این همه توده چربی را آب کنم؟ تصمیم گرفتم رژیمم را شروع کنم. اینجوری پیش بره به 100 کیلو هم می رسم..

خلاصه همون رژیم 7 لقمه ای را شروع کردم. اینکه در هر وعده غذایی بیش از 7 لقمه نخورم. بعدش با میوه و سالاد خودم را سیر کنم. یک کم سخته . اراده می خواد . غذا از هر لذتی بالاتره . خیلی شیطان آدم را با غذا گول میزنه. ولی من نصمیم گرفتم گول شیطان را نخورم و مواظب تناسب اندامم باشم. دوستان همراه این وبلاگ شاهد هستند که من ده ها بار رژیم گرفته ام و آخرش ولش کردم. چون یک دفعه ماجرایی پیش میومد و اعصابم را به هم می زد و من برای رسیدن به آرامش به خوردن غذای زیاد متوسل میشدم. اما ایشالله این دفعه مشکلی نباشه و من این رژیمم را ادامه دهم.


94/8/30::: 11:18 ع
نظر()