حرف اول- خب رژیمم خوب پیش میره . از وزن 93/3 رسیدم به 91 . خیلی رعایت میکنم. بموقع از غذا دست می کشم. حتی چند روز پیش همکاران کله پاچه گرفتند . من سهم خودم را سه قسمت کردم و در سه روز خوردم. این درحالی است که من همیشه یک بناگوش و نصف مغز و آب کله را در یک وعده می خوردم. ولی سخته . خوردن بزرگترین شهوت انسانه. آدم وقتی غذا می خوره انگار لذت می بره.
حرف دوم - دیروز صبح وقتی رفتم سرکار رئیس بهم گیر داد . گفت چرا دیر میای؟ من دیر نرفته بودم. تا 7:15 فرصت داریم. ولی رئیس میگه باید ساعت 7 سرکار باشیبم. گفتم باشه . ولی بازم گیر داد . گفت چرا دیروز 10 هزار تومن کسری داشتی دنبالش نگشتی. گفتم خب صندوق کل خوند بی خیال شدم دیگه. گفت: چه معنی داره صندوق کل می خونه نمیرید دنبال اختلافهای خودتون بگردید. شاید یکیتون کسری آورده و یکیتون فزونی با هم خونده .گفتم چشم. منبعد رعایت می کنیم. گیر داده بودها .
خلاصه دیروز نمی دونم با عیالش دعوا شده بود کلا کج خلق بود . ولی یک جا کلی خندیدیم. یک پیرمرده اومد پیش مهدی که قسط پرداخت کنه . یک دفعه دیدیم داره داد و هوار می کنه سر مهدی. رئیس رفت پیشش ببینه چی شده. اون پیرمرده گفت این آدمهای تازه کار را برای چی استخدام میکنید . این اصلا کار بلد نیست . یک دفعه چشمش افتاد به من و گفت :«این آقا خوب کار منو راه میندازه .این خیلی آدم خوبیه .»منم گفتم :«خدایا شکر نمیردیم و کی از ما تعریف کرد .»
بچه ها هم کلی خندیدند . می گفتند احتمالا اون پیرمرده منو با اون همکار خانم اشتباه گرفته .
حرف سوم - از شیرین کاری های دلارام بگم . یکی اینکه یک دفعه می بینیم بدون اینکه دست به جایی گرفته ایستاده. من تا ایت صحنه را می بینم فریادی از شادی سر میدم. اون وقته که دلارام میفته زمین. جدیدا سعی می کنم ذوق نکنم تا دلارام بیشتر سرپا بمونه.ماشاله خوب هم سرپا می مونه . قربونش برم. خیلی دوست دارم راه رفتنش را ببینم.
یا اینکه خیلی شیطون شده. دیشب روم به دیوار حمام بودم . طبق معمول دلارام پشن حمام نشسته بود و هی در می زد و صدا درمی آورد . یک دفعه دیدم درب حمام باز شد. زود درب را گرفتم که باز نشه. دیدم درب را محکم نبسته بودم. دلارام هم درب را هل داده بود و نزدیک بود مرا با اون وضعیت ببینه .از این به بعد درب را قفل می کنم. اصلا به این دختر اعتمادی نیست .
یا اینکه امروز یک شیرین کاری ازش دیدم مرده بودم از خنده. تلویزیون خاموش بود . اینم صاف رفت سراغ کنترل نلویزیون . دیدم کنترل را سمت تلویزیون گرفته و هی داره دکه هایش را فشار میده . مثلا می خواست تلویزیون را روشن کنه. میدید روشن نمیشه کنترل را تق نق می کوبید زمین . داره ادای مرا درمیاره دیگه. اصلا شده نوار ضبط. هر کاری کنیم اینم انجام میده .