حرف اول- خب این چند روز درگیر مریضی دلارام بودیم. یکی دوشبی تا صبح به خودش می پیچید فکر می کردیم دلدرد داره . مرتب بهش آب جوش نبات و عرق نعنا و گریپ میکسچر و ... می دادیم. بعدش متوجه شدیم سرفه های خشکی می کنه .خورد به تعطیلات و نتونستیم ببریم پیش دکتر متخصص . منتها با توجه به سابقه قبلی سرفه اش ، از داروخانه یک شربتی گرفتم که کمی آرومش کرد.منتها یکی شب تب هم داشت که تا پاسی از شب بیدار موندیم و استامینوفن دادیم و پاشویه اش کردیم تا اومد پایین.
ولی دیشب که خونه پدرم بودیم دیدم خیلی سرفه هایش شدید تر شده . بنده خدا اصلا نمی تونست بخوابه . همون دیشب ساعت 12 بردیمش بیمارستان کودکان. دکتر گفت دارویی که دادیم درست بوده. مننها یکی دو دارو اضافه کرد . میخواست آمپول دگزا هم تجویز کنه که نذاشتیم. به درد درمانش که نمی خورد. فقط درد بدنش را کم میکرد. ولی حوصله نداشتیم درد آمپول خوردنش را تاب بیاریم.
خلاصه علارغم مصرف داروها هنوز دلارام داره اذیت میشه . اصلا حوصله نداره. نمی خنده . تو خواب خیلی ناله میکنه . بمیرم براش. ایشالله تو این چند روزه خوب میشه. وگرنه می برمش پیش یک متخصص .
حرف دوم- از اول هفته ، حمید مرخصی گرفته بود و این چند روزه من و مهدی خیلی اذیت شدیم. رضا نامرد هم اصلا کمکمان نمی کرد. با این حال از اول هفته می گفت که م یخواد پنجشنبه مرخصی بگیره. گفتم من نامردم اگه بذارم تو مرخصی بری. خیلی پررویه . سه تا پنجشنبه پشت سر هم مرخصی ساعتی گرفته رفته یللی نللی. حالا هم برای بین التعطیلی مرخصی می خواد . من از لج رضا هم که شده درخواست مرخصی دادم برای پنجشنبه . کارخاصی نداشتم. فقط م یخواستم حال رضا را بگیرم.
ولی این بین التعطیلی یک حسنی داشت اونم اینکه فرصت کردم ورفتم بازار موبایل برای خرید گوشی. از همون اول زوم کرده بودم روی گوشی honor 6 . این چند ماه تحقیقاتم منجر شده بود به همین گوشی. با این رنج قیمت ، بهترین حالتی بود که م یتونستم خریداری کنم. ولی همون اول متوجه شدم این گوشی توی بازار شهرمان کمیابه . توی چهار طبقه پاساژ فقط سه تا مغازه این گوشی را داشتند اونم توع تک سیمکارتش را. ولی من دو سیمکارتش را می خواستم.
خلاصه دست از پا درازتر برگشتم خونه . بازم باید تحقیق کنم . بلکه گوشی مناسبتری پیدا کنم. یعنی ممکنه توی این هفته من یک گوشی خریداری کنم. ؟
حرف سوم- این چند روز یک نگرانی دیگه هم داشتم و اونم سلامتی مادربزرگم . گویا رفته بود مجلس عزاداری و فشارش بالا رفته بود. میگن فشارش به 30 رسیده بوده. دیشب با خانواده ام رفتیم خونشون . سر راه گریپ فرویت گرفتیم که برای فشار خون خوبه . الحمدالله فشارش اومده بود پایین . ولی یک طرف صورتش کج شده بود . دخترم را دید یک کم شاد شد.
ااما امروز با خبر شدم که بازم فشارش رفته بود بالا و بردندش بیمارستان . یک چند روز تحت مراقبت باشه بهتره . ایشالله زودتر خوب بشه . برای همه مریضها دعا کنیم. برای کسانی که توی بیمارستانها چشم انتظارند . خدا همشون را شفا بده .