امروز بعد از دو روز تعطیلی رفتم سرکار. از قبل با هادی قرار گذاشته بودیم که زیاد به رضا رو ندیم که کارهای یک خدمات بانکی را گردن ما بندازه . آخه خدمات بانکی ها همین طوری هستند . با هرکی کار کردم فقط دوست دارند وظایفشون را گردن تحویلدار بندازند . با همشون هم یک جورایی مشکل داشتم.
خلاصه 30 برج بود و حسابی شلوغ. تو این وضعیت یکی از مشتری های ما یک واریز گروهی آورد. واریز گروهی یک جور عملیات هست که به به تعداد زیادی افرار مبلغی را واریزی می کنی. مثل پرداخت حقوق شرکتها. ایت مشتری ما هم همیشه آخر برج واریز گروهی میاره. سابق بر این من واریز گروهی انجام میدادم چون گروهبان (خدمات بانکی پیشین) می گفت اصلا بلد نیستم. تا این که گروهبان از شعبه ما رفت و رضا به جاش اومد. گفتیم دیگه به این رضا رو نمیدیم.
خلاصه اون مشتری اومد پیش رضا. رضا هم گفت:«کی اینجا واریز گروهی انجام میداده؟» من و هادی ساکت بودیم. یک دفعه خانم همکارمون گفت :فلانی انجام میداده. یعنی من.منو بگو شاکی. یک چشم غره به خانم همکارمون رفتم. اونم سریع فهمید چه سوتی ای داده . عذرخواهی کرد. بهش گفتم:«مگه قرار نذاشته بودیم طبق رویه قبلی نباشیم؟» خلاصه گفت از دهنش پریده . ولی بدجور بهش چشم غره رفتما. خوف کرد
خلاصه توی اون شلوغی حسابی وقتم را گرفت. نزدیک به 2 ساعت بهش ور رفتم. رئیس و معاون اومدند بهم گفتند چرا مشتری راه نمی ندازم؟ گفتم دارم واریز گروهی می کنم. کار به جایی رسید که معاونمون یک قسمتی از کار را گردن گرفت تا من به مشتری ها برسم. اخرش هم نتونست درست انجام بده . ایشالله درس عبرتی بشه براشون که دیگه بهم نگن واریز گروهی کنم. آخه از این زورم میاد رضا بلده واریز گروهی کنه. گروهبان بلد نبود. از حالا می خواد رئیس بازی دربیاره .