دلارام علاقه عجیبی به کتاب و روزنامه داره . امروز گیر داده بود به کتاب مادرش و داشت له و لورده اش می کرد که یهو دیدم دور دهانش قرمز شده. یک لحظه ترسیدم گفتم چی شد . فکر کردم زخمی شده . فهمیدم خانم ، مداد گلی مادرش را که لای کتاب بود دستش گرفته و توی دهنش گذاشته مداد گلی با آب دهانش رنگ پس داده و صورتش را این شکلی کرده :
ای وروجک بابا . همه چی را باید از جلوی دستش دور کنیم . وگرنه می ذاره تو دهانش.