بسی دانشمند که دنیا نابودش کرده است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :56
بازدید دیروز :25
کل بازدید :68097
تعداد کل یاداشته ها : 110
03/12/7
1:53 ص

حرف اول- از دیروز پدرم فکر منو مشغول کرده بود اینکه بهم گفت یک خانه نزدیک خانه خودشون پیدا کرده. ازم خواست برم ببینم بلکه ما نزدیک بشیم به خانه پدری. من الان دو تا آپارتمان دارم. جفتشون گروی بانک هستش. آپارتمانی که الان می نشینم هنوز سند تفکیکی نداره و انشعاف برقش هنوز جدا نشده . اون آپارتمان دیگه ای که گرفتم هم بیشترش وام اعطایی از بانکمان را داره. یعنی اگه بخوام نسویه کنم کلی باید هزینه کنم و چیز زیادی دستم را نمیگیره . خلاصه با فروش اینها مشکل دارم.

خلاصه امروز هم پدرم زنگ زد و گفت قرار گذاشته با فروشنده. برم ببنیم. منم رفتم خونه پدر و پرسیدم خونه چه جوریه . دیدم به دردم نمی خوره . 25 سال عمر داره تازه کلی هم هزینه داره. اینجوری خودمو وارد دردسر تازه می کنم . از چاله میفتم توی چاه. خلاصه شرایط آپارتمانهایم را براش توضیح دادم و ازش خواستم یک چند سالی صبر کنه بلکه شرایط فروش واحدهایم مناسبتر بشه . اونم تقصیری نداره . دوست داره نزدیک ما باشه . این یک هفته با هم مشهد بودیم کلی عشق کرد با نوه اش. زندگی می کنند با دلارام. حق داره نزدیکشون باشیم. ولی خب فعلا نمیشه . منم قصد دارم هر ئقت شرایط واحدهایم مناسبتر شد جفتشون را با یک واحد ویلایی معاوضه کنم.

حرف دوم- از گروه من توی تلگرام بگم که با بچه ها قرار گذاشتیم یک روز همشون از اقصی نقاط ایران جمع بشن باغچه ما و یکی دو شبی را با هم خوش بگذرانیم. پیشنهاد این امر از خودم بود . ولی البته این ور سال نمیشه. ایشالله بعد از عید . ولی خیلی هیجان انگیر میشه 10-15 نفر بعد 17 سال همدیگر را ببیند. کلی هر کداممون تغییر کردیم. چه ظاهری چه اخلاقی.

ولی هنوز تعدادمون کافی نیست. ما توی اون خوابگاه حدود 30 نفر بودیم . 15 نفر را تا بحال پیدا کردیم. جالبه لرهای خوابگاهمون اصلا پیدا نیستند . امروز یک همتی کردم و از اطلاعات تلفن بروجرد سراغ یکی از دوستان لر را گرفتم. 6-7 تا شماره گیر آوردم. حالا فردا سر فرصت زنگ می زنم و پیدایش می کنم. یکیشون را پیدا کنم بقیه شون هم پیدا میشن . من همشون را پیدا خواهم کرد. و در یک روز تاریخی همشون را دور هم جمع خواهم کرد .

حرف سوم- دلارام دخترم ماشالله راه رفتنش خیلی بهتر شده. مسافتی را که میتونه راه بره حتی از این ور خونه به اون ور خونه میشه. خیلی بامزه راه میره . قربونش برم. روز بروز داره شیرین تر و خواستنی تر میشه . کافیه به شکم دراز بکشم روی زمین. میاد سوار من میشه انگار خر بابابزرگش را سوار شده باشه شوخیهی خودش را بالا و پایین پرت می کنه که حتما توی دلش میگه : حالا برو خر خوبم.  خدا قسمت کنه به همه دختر بده. خیلی دختر شیرینه .